جدول جو
جدول جو

معنی لال بازی - جستجوی لغت در جدول جو

لال بازی
نمایش لالی خویش بعمد. یا لال بازی در آوردن، خود را عمدا لال نشان دادن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گال بازی
تصویر گال بازی
الک دولک
فرهنگ لغت هوشیار
خود را به فقر زدن (بدروغ)، همچون لاتها رفتار کردن، قمار بی مایه. قمار بی مایه، خود را به ناداری و فقر زدن بدروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلالبازی
تصویر دلالبازی
داسار بازی، زبانبازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای بازی
تصویر پای بازی
پای کوبی رقص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوال بازی
تصویر دوال بازی
عمل و شغل دوال باز دوالک بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان بازی
تصویر جان بازی
عمل جان باز فدا کردن جان خود فداکاری، دلیری مردانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیال بازی
تصویر خیال بازی
عمل خیال باف خیال اندیشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاب بازی
تصویر تاب بازی
بازی و تفریح کردن باتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاس بازی
تصویر تاس بازی
نوعی بر دو باخت که بوسیله تاس انجام گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاس بازی
تصویر طاس بازی
حقه بازی، شعبده بازی، عمل طاس باز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاک بازی
تصویر خاک بازی
بازی کردن با خاک، کنایه از دل بستن به دنیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاب بازی
تصویر قاب بازی
نوعی بازی و قمار که با قاب یا بجول گوسفند انجام می شود، بجول بازی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک بازی
تصویر پاک بازی
پاک باختن در قمار، پاک باختن همه چیز در راه عشق، وارستگی، ازخودگذشتگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلیل بازی
تصویر غلیل بازی
مشق با کمان گروهه
فرهنگ لغت هوشیار
بجولبازی، منگ منگیا بازی با قاب توضیح در عهد شاه عباس بزرگ معمول بود که با قاب (گوسفند) بازی میکردند. یک طرف قاب دزد و طرف دیگر آن عاشق نامیده می شد، قمار بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیم بازی
تصویر لیم بازی
ظرافت و مزاح و خوشمزگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیس بازی
تصویر لیس بازی
بازی که با مسکوکات کنند، قسمی بازی افکندن با سکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوس بازی
تصویر لوس بازی
عمل کسی که لوس و ننر است. یا لوس بازی درآوردن، لوس شدن ننری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گرزبازی (زورخانه) نوعی شیرین کاری است در زورخانه و آن عبارتست از بازی کردن و بهوا انداختن و بازگرفتن ورزشکاران میلهای چوبی سبکی را که برای این کار ساخته شده (میل بازی بچالاکی وزبر و زرنگی بیش از نیرومندی احتیاج دارد)
فرهنگ لغت هوشیار
ناز کردن: دلم خسته ناز تست ای نیازی که روزی نیاسایی او ناز بازی (عثمان مختاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای بازی
تصویر پای بازی
رقص، پایکوبی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاب بازی
تصویر تاب بازی
بازی و تفریح کردن با تاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جان بازی
تصویر جان بازی
فداکاری، دلیری، شجاعت
فرهنگ فارسی معین
قسمی بازی و قمار با سکه بدین طریق که سکه را به فاصله ای اندازند و بعد با سکه ای دیگر آن را هدف قرار دهند، شیر یا خط بازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
Brinksmanship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
mistrzostwo w ryzykowaniu
دیکشنری فارسی به لهستانی
мастерство на грани
دیکشنری فارسی به روسی
майстерність на межі
دیکشنری فارسی به اوکراینی
habileté à prendre des risques
دیکشنری فارسی به فرانسوی